پنج نفر بودند: یک سرهنگ ستاد، یک سرگرد فراری، یک سروان اخراجی و دو نفر شخصی. دور یک میز گرد قدیمی با چند صندلی لهستانی و یک چراغ سقفی حبابدار که نور اندکی به اتاق میپاشید. پردهها را کشیده بودند. نمیدانستند که بیرون برفِ ریزی شروع به باریدن کرده. زمستان سختی بود. دایم برف میبارید. همه جا یخ زده بود، حتی شاخههای درختان یخ زده بودند و از آنها قندیلهای بلورین آویزان بود. هرشب چند پرنده یخ میزدند و زیر شاخهها میافتادند اما کسی به آنها نگاه نمیکرد
رضا جولایی این بار در رمان جدیدش یک پرونده کهنه سراغ ِ دوره ی پهلوی رفته. داستان برمی گردد به ترور ِ محمد مسعود، روزنامه نگار، مدیرمسوول روزنامه ی مرد امروز و رمان نویس.
از رضا جولايي، برنده جایزه ادبی کرمانشاه (برای مجموعه داستان برکههای باد)، برنده لوح زرين و گواهي افتخار بهترين مجموعه داستان بعد از انقلاب (براي كتاب: جامه به خوناب)، برنده تنديس زرين جايزه ادبي يلدا (براي كتاب: بارانهاي سبز) و برنده جايزه جشنوارهي ادبي اصفهان – برنده جايزه تقديري مهرگان و نامزد جايزه منتقدان مطبوعات (براي رمان: سيماب و كيمياي جان) اين آثار منتشر شده است: حكايت سلسله پشت كمانان (رمان) – تالار طربخانه (مجموعه داستان) – شب ظلماني يلدا (رمان) – حديث دردكشان (داستان بلند) – سوءقصد به ذات همايوني (رمان) – جاودانگان (داستان بلند) و نسترنهاي صورتي (مجموعه داستان).