کوچ شامار رمانی است که زندگی یک کوچنده ی کرد را روایت می کند. شامار پس از زلزله ی کرمانشاه، در عین سوگواری به ناگریز مادر خود را در گوری گروهی جا می گذارد و با کوله باری از متون آئینی و خاطرات و زیسته های دوران دانشجویی به پایتخت پناه می برد، او حین تجربه ی اشتغال در کمپنجات شاهد زوال روح و تن خود و همه ی نام هایی است که در دفتر گزارش کار روزانه می نویسد.این رمان روایتی چند لایه دارد، از گذار ذهنی شخصیت های به دوره ی قاجار تا سکونت و زیستن در مکان های استعاری، از صیروت در متون قدیم تا شرح بدن هایی که به زخم های التیام ناپذیر دچار شده اند.شامار در واقع صورت دیگر شخصیت میژو در نفس تنگی است رمان قبلی فرهاد ح گوران که چند تن از منتقدان و صاحب نظران ادبیات آن را بهترین رمان خودش خواندند.راوی کوچ شامار جایی به نقل از پدرش می گوید: ستاره ام پشت سرم سرنگون شده است. بنابراین می کوشد با فراخواندن دختری که به او عشق می ورزد. پرتویی از آن ستاره برگیرد و به تاریکی آینده بتاباند.