فیلنایت، موسس شرکت نایکی و پانزدهمین ثروتمند جهان در این کتاب، داستان پیدایش برند نایکی را شرح میدهد. این کتاب داستان رسیدن به خواستهها و آرزوهاست. راهنمای از هیچ به همه چیز رسیدن، راهنمای گوش فردادن به آوای قلب و رفتن در پی آرزوهاست. داستان شکست خوردن و بازگشت از ژرفای تاریک ناکامی. داستان رها نکردن استعدادها. این کتاب نه تنها راهنمایی برای اهالی کسب و کار است، بلکه برای هر کس که به خود و آرزوهایش باور دارد سودمند است. زندگینامهای که مبارزه کردن و تسلیم نشدن را میآموزد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
هر دوندهای اینرا میداند. کیلومترها میدوی و میدوی، بدون آنکه واقعاً دلیلش را بدانی. به خودت میگویی بهخاطر هدفی این کار را میکنی یا دنبال جمعیتی هستی؛ اما دلیل حقیقی دویدن تو آن است که جایگزین آن، یعنی ایستادن تو را تا سرحد مرگ میترساند.
بهاینترتیب، در آن صبح سال ۱۹۶۲ به خودم گفتم: بگذار همه بگویند که ایدهات ابلهانه است… تو ادامه بده. نایست. حتا به ایستادن فکر هم نکن تا اینکه به آنجا برسی و فکرت را زیاد مشغول این نکن که “آنجا” کجاست. هرچه پیش آمد فقط نایست.
این پندی استثنایی، پیشگویانه و ضروری بود که بهطور غیرمنتظرهای موفق شدم به خودم بدهم و از خودم بگیرم. نیمقرن بعد از آن روز، اکنون بر این باورم که این بهترین و یا شاید تنها پندی است که میتوانیم و باید به خود و دیگران بدهیم.