شاید این روزها اندیشه فولادوند بیشتر بهعنوان بازیگر شناخته شود تا شاعر؛ اما او پیش از ورود به دنیای بازیگری با شعر و شاعری دمخور بوده است. به روایت خودش از ۹ سالگی شعر گفتن را شروع کرده است و از نوزدهسالگی بازیگر شده و چندان هم با این نکته که شهرتش در سینما به فروش کتابهایش کمک میکند اعتقادی ندارد. بههرحال از آن زمان تاکنون اندیشه فولادوند پا بهپای بازیگری سرودن شعر را هم پیش برده. مجموعه شعر قبلی فولادوند «عطسههای نحس» نام داشت که برخی از اشعار آن توسط خوانندگان موسیقی پاپ اجراشدهاند. او همچنین برخی از تازهترین اشعارش را در آلبوم «یک خیابان سهم یک افسانه نیست» با آهنگسازی کارن همایونفر دکلمه کرده است. حضور اندیشه فولادوند در فیلم سربازهای جمعه ساخته مسعود کیمیایی در زمان خود برای او یک اتفاق مهم به شمار میرفت، نهفقط در بازیگری که حتی در زمینه شاعری چرا که کیمیایی از شعرهای فولادوند بهعنوان نریشن در این فیلم استفاده کرد. او در این فیلم نقش دختری درگیر اعتیاد را بازی میکرد که اشعارش نیز روی فیلم دکلمه میشد، همینکه مهرتایید کیمیایی پای این اشعار خورده و برای فیلمش استفاده کرده بود، برای مخاطبان و علاقهمندان پرشمار سینمای مسعود کیمیایی کنجکاوی برانگیز بود. بهخصوص که در پارهای از اشعار او میتوان رد تأثیرپذیری از حال و هوای سینمای کیمیایی را دید، و برخی از این نشانهها امروز به یکی از شاخصههای اشعار اندیشه فولادوند بدل شده و علاقهمندان خاص خود را هم دارد. با توجه به آنچه گفته شد نباید تعجب کرد اگر در اشعار فولادوند از حال و هوای عاطفی و احساسات گرایی زنانه که در آثار دیگر شاعران زن سراغ داریم، کمتر خبری هست و بهجای آن مضامینی چون تنهایی، عشق، رفاقت، نوستالژی و ... در اشعار او قابلردیابی هستند. شلیک کن رفیق تازهترین مجموعه شعر اندیشه فولادوند که به همت نشر ثالث منتشرشده حاصل دغدغه شاعر نسبت به جنگ ایران و عراق و نسلی است که با آن درگیر بودهاند. فولادوند به نسلی تعلق دارد که در بحبوحه جنگ زاده شده یا کودکی خود را در آن روزگار سپری کرده است. از همین رو صداها و تصاویر زیادی از آن روزگار در ذهنش باقیمانده که در اشعارش منعکس شده است. تصویر رزمندگان که راهی جبهههای جنگ میشوند، تصویر صحنههای نبرد، رد گلولههای ضد هوایی در آسمان، صدای هشدار آژیر، نوحههای حاج صادق آهنگران و هزاران یادگار خوب و بد از آن روزگار که یادآوریشان میتواند فینفسه نوستالژیک و برای همنسلان او دارای جذابیت باشد؛ بهخصوص وقتی با شعر می آمیزد و تاثیرش به مراتب بیشتر می شود. شلیک کن رفیق از چنین نشانههایی فراوان دارد و نشان میدهد که شاعر امروز، بهعنوان کودک آن روزگار، جنگ را حتی در پشت جبهه، با تمام وجود خود احساس کرده و با احساس و تجربه شخصی خود از یادگارهای آن روزگارِ تلخ و شیرین میگوید. بااینحال فولادوند کوشیده در اشعارش کمتر به سراغ سیاهیهای جنگ برود، از دریچه احساسات زنانه آن فضا را تلطیف کرده، با فضای ذهنی و خاطراتش درآمیخته و درعینحال به این اشعار کیفیتی شخصی داده است. البته جنگ مضمون همه شعرهای این مجموعه و یا اشعار اخیر فولادوند نیست، او در این کتاب که اشعار دهه هشتاد او را در بر می گیرد؛ مضامین متنوعی را مورد توجه قرار داده، از بازی ها کودکانه، عشق در زندگی، نوستالژی تهران و عشق به سینما و... اشعاری سروده است.