بسته
هیچ محصولی در سبد خرید شما وجود ندارد.
جستجو

نفرین سرخ

انتشارات: نشر آموت
15,000 تومان
نوشته مینا یکتا
+ -

 روزنامه دنیای اقتصاد (محمد غلامی پور): رمان نفرین سرخ نوشته مینا یکتا یكی از كتاب‌هایی است كه چندی پیش وارد بازار شد و مورد استقبال رمان خوانان قرار گرفت و به چاپ دوم رسید. این كتاب در 5 فصل نوشته شده است و در پنج مقطع زمانی پیش از تولد، تولد، 7 سالگی، 14 سالگی، 21 سالگی و 28 سالگی از شخصیت اصلی داستان را در بر می‌گیرد. به بهانه انتشار این كتاب با مینا یکتا نویسنده این رمان به گفت‌وگو نشستیم. رمان نفرین سرخ با وجود ماجراهای زیادی كه در كتاب اتفاق می‌افتد در انتها انسان را سرشار از حس تلاش و باور معرفی می‌كند. آیا برای القای این حس عمدی داشتید؟ داستان درباره دختری است که طرد شده و آرزویش پذیرفته شدن توسط افراد جامعه‌اش است و دردناک‌تر از همه اینکه حتی پدرش هم او را شوم و نفرین شده می‌داند. قیم دختر زنی جوان و تحصیلکرده است و دختر یک حکیم محلی بوده و به‌خاطر رویای پدرش چندسالی را در شهر درس خوانده است. او تصمیم می‌گیرد برای آنکه پریگل (شخصیت اصلی) بتواند با مشکلاتش کنار بیاید و آن‌ها را بپذیرد افق دیدش را گسترده کند و او را برای رسیدن به هرچه می‌خواهد قوی سازد. برای همین از او می‌خواهد یک کلمه را پیدا کند که به تمام کلمات دیگر معنا می‌بخشد به کلماتی مثل عشق، ایمان، آرزو و... این كلمات آموختنی هستند؟ احتمالا زندگی به خیلی از خواننده‌های شما این کلمه را آموخته است. همان‌طور که پریگل این کلمه را از پس زندگی پر فراز و نشیبش پیدا کرد. فقط گاهی ارزش این کلمه را فراموش می‌کنیم و قصد من تنها یادآوری ارزش عمیق این واژه بود. چیز جالبی که در کتاب شما نظر من را جلب کرد گذر فصول در هر بخش بود. دلیل خاصی داشتم. در کتاب فصل اول بهار است و بعد تابستان، پاییز و زمستان و در نهایت به بهار بر می‌گردیم. این چرخه واقعی زندگی است. البته هر فصل زیبایی‌های خاص خودش را دارد و تلاش کردم آن‌ها را در داستانم منعکس کنم تا خواننده‌ها از فخر فروشی طبیعت لذت ببرند. چرا در فصل چهارم در قسمتی نوشته‌اید که هرگز بعد از پاییز، بهار نمی‌آید. اگر پاییز را نشانه سختی و برهنگی برای درختان در نظر بگیریم می‌بینیم که با وجود التماس آنها با دست‌های برهنه، بازهم خداوند به آنها شاخ و برگ سبز نمی‌دهد زمستان را برایشان می‌فرستد اما درختان هرگز تسلیم نمی‌شوند و به محبت خدا ایمان دارند. ایمان دارند که خداوند بهار را برایشان خواهد فرستاد. گاه ما انسان‌ها هم از دعا کردن خسته می‌شویم و تسلیم افکاری می‌شویم که شیطان به ما القا می‌کند درحالی‌که باید از اجابت نشدن دعایمان بدانیم که این زمستان ماست و بعد از آن حتما بهاری خواهد بود اگر تسلیم نشویم. قضیه كتاب بی‌جلد كه به آن اشاره می‌كنید چیست؟ تمام جذابیت کتاب بی جلد معرفی شدن تدریجی آن است. فقط همین قدر بگویم که کتابی است که پریگل نویسنده‌اش را نمی‌شناسد و خواندن و نوشتن را از روی آن می‌آموزد و در نهایت مسیر زندگی‌اش را از روی مطالب آن کتاب پیدا می‌کند. کتاب نفرین سرخ درباره یک دختر سرخ چشم است که با ماجراهایی روبه‌رو می‌شود وسعی می‌کند آنها را حل كند. داستان پر از فراز‌ونشیب‌های زندگی این دختر است. گاه تا حدودی موفقیت کسب می‌کند و در بعضی برهه‌ها شکست می‌خورد تا بالاخره راز ایستادن در برابر مشکلات را یاد می‌گیرد. داستان یک پایان باز دارد و خواننده هرطور که دوست دارد داستان را در ذهنش تمام می‌کند. مثل اینكه این کتاب تجربه اول شما هم بود. درست است؟ بله نفرین سرخ کتاب اول من است و از آنجا که محتوای آن نیاز به تحقیق و بررسی داشت نوشتنش برایم زمان زیادی طول کشید. طرح داستان که مختصری از آغاز تا پایان داستان است یکسال زمان برد و دوسال صرف نوشتن خود کتاب شد. در کتاب حرف‌هایی درباره سرنوشت زده شده است. آیا قصد داشتید تعیین‌کننده سرنوشت را معرفی کنید؟ نه، اصلا. تمام تلاشم را کردم که داستان فقط حالت روایتی بگیرد. تمام تلاشم، تعریف کردن داستان زندگی یک انسان متفاوت بود، البته شخصیت اصلی تفاوت جسمانی داشت ولی خوب تفاوت‌های دیگری هم هست که به گونه‌ای می‌تواند آنها را هم شامل شود. کتاب نفرین سرخ نقل یک داستان است که شخصیت اصلی آن به دنبال راهی برای رسیدن به آرامش و پذیرفته شدن توسط مردم جامعه‌اش است. تعیین‌کننده سرنوشت در این داستان برای هر فرد بسته به باورهایش می‌تواند متفاوت باشد. ایده داستان را از كجا گرفتید؟ ایده این داستان را من در سن نوزده سالگی داشتم و از بیست سالگی شروع به پرداخت طرح آن کردم. از نظر من این سن کمی است و شاید نمادین حرف زدن در آن سن و سال چیز معمولی باشد و اینکه چرا شخصیت اصلی یک دختر است بیشتر به خاطر جنسیت خودم است. مسلما به خاطر مشابهت جنسیتی پرداخت و شخصیت‌سازی برایم راحت‌تر است و این در کتاب اول که نوشتن آن پر از استرس است یک نکته مثبت به حساب می‌آید. چرا استرس ؟ خب مسلما هر کار برای اولین بار دغدغه‌های خاص خودش را دارد. در فضای داستان از جنگل، کوه، صدای رودها و... صحبت کرده اید؟ بهتر نبود فضای ملموس‌تر و نزدیك‌تر به جامعه را انتخاب کنید؟ من فکر می‌کنم نکته قوت کار من همین فضا باشد.به اندازه کافی در زندگی روزمره با ماشین‌ها و صدای بوق هایشان، شلوغی و آلودگی سرو کار داریم. حداقل زمانی را که برای مطالعه می‌گذرانیم در فضای روح نواز طبیعت باشد. برای ما شمال نشینان جنگل لذت‌بخش‌ترین تفریحگاه است، خواستم این لذت را با ساکنان سایر شهرها قسمت کنم.

نقد و بررسی خود را بنویسید Close Review Form
  • بد
  • عالی
Description

 روزنامه دنیای اقتصاد (محمد غلامی پور): رمان نفرین سرخ نوشته مینا یکتا یكی از كتاب‌هایی است كه چندی پیش وارد بازار شد و مورد استقبال رمان خوانان قرار گرفت و به چاپ دوم رسید. این كتاب در 5 فصل نوشته شده است و در پنج مقطع زمانی پیش از تولد، تولد، 7 سالگی، 14 سالگی، 21 سالگی و 28 سالگی از شخصیت اصلی داستان را در بر می‌گیرد. به بهانه انتشار این كتاب با مینا یکتا نویسنده این رمان به گفت‌وگو نشستیم. رمان نفرین سرخ با وجود ماجراهای زیادی كه در كتاب اتفاق می‌افتد در انتها انسان را سرشار از حس تلاش و باور معرفی می‌كند. آیا برای القای این حس عمدی داشتید؟ داستان درباره دختری است که طرد شده و آرزویش پذیرفته شدن توسط افراد جامعه‌اش است و دردناک‌تر از همه اینکه حتی پدرش هم او را شوم و نفرین شده می‌داند. قیم دختر زنی جوان و تحصیلکرده است و دختر یک حکیم محلی بوده و به‌خاطر رویای پدرش چندسالی را در شهر درس خوانده است. او تصمیم می‌گیرد برای آنکه پریگل (شخصیت اصلی) بتواند با مشکلاتش کنار بیاید و آن‌ها را بپذیرد افق دیدش را گسترده کند و او را برای رسیدن به هرچه می‌خواهد قوی سازد. برای همین از او می‌خواهد یک کلمه را پیدا کند که به تمام کلمات دیگر معنا می‌بخشد به کلماتی مثل عشق، ایمان، آرزو و... این كلمات آموختنی هستند؟ احتمالا زندگی به خیلی از خواننده‌های شما این کلمه را آموخته است. همان‌طور که پریگل این کلمه را از پس زندگی پر فراز و نشیبش پیدا کرد. فقط گاهی ارزش این کلمه را فراموش می‌کنیم و قصد من تنها یادآوری ارزش عمیق این واژه بود. چیز جالبی که در کتاب شما نظر من را جلب کرد گذر فصول در هر بخش بود. دلیل خاصی داشتم. در کتاب فصل اول بهار است و بعد تابستان، پاییز و زمستان و در نهایت به بهار بر می‌گردیم. این چرخه واقعی زندگی است. البته هر فصل زیبایی‌های خاص خودش را دارد و تلاش کردم آن‌ها را در داستانم منعکس کنم تا خواننده‌ها از فخر فروشی طبیعت لذت ببرند. چرا در فصل چهارم در قسمتی نوشته‌اید که هرگز بعد از پاییز، بهار نمی‌آید. اگر پاییز را نشانه سختی و برهنگی برای درختان در نظر بگیریم می‌بینیم که با وجود التماس آنها با دست‌های برهنه، بازهم خداوند به آنها شاخ و برگ سبز نمی‌دهد زمستان را برایشان می‌فرستد اما درختان هرگز تسلیم نمی‌شوند و به محبت خدا ایمان دارند. ایمان دارند که خداوند بهار را برایشان خواهد فرستاد. گاه ما انسان‌ها هم از دعا کردن خسته می‌شویم و تسلیم افکاری می‌شویم که شیطان به ما القا می‌کند درحالی‌که باید از اجابت نشدن دعایمان بدانیم که این زمستان ماست و بعد از آن حتما بهاری خواهد بود اگر تسلیم نشویم. قضیه كتاب بی‌جلد كه به آن اشاره می‌كنید چیست؟ تمام جذابیت کتاب بی جلد معرفی شدن تدریجی آن است. فقط همین قدر بگویم که کتابی است که پریگل نویسنده‌اش را نمی‌شناسد و خواندن و نوشتن را از روی آن می‌آموزد و در نهایت مسیر زندگی‌اش را از روی مطالب آن کتاب پیدا می‌کند. کتاب نفرین سرخ درباره یک دختر سرخ چشم است که با ماجراهایی روبه‌رو می‌شود وسعی می‌کند آنها را حل كند. داستان پر از فراز‌ونشیب‌های زندگی این دختر است. گاه تا حدودی موفقیت کسب می‌کند و در بعضی برهه‌ها شکست می‌خورد تا بالاخره راز ایستادن در برابر مشکلات را یاد می‌گیرد. داستان یک پایان باز دارد و خواننده هرطور که دوست دارد داستان را در ذهنش تمام می‌کند. مثل اینكه این کتاب تجربه اول شما هم بود. درست است؟ بله نفرین سرخ کتاب اول من است و از آنجا که محتوای آن نیاز به تحقیق و بررسی داشت نوشتنش برایم زمان زیادی طول کشید. طرح داستان که مختصری از آغاز تا پایان داستان است یکسال زمان برد و دوسال صرف نوشتن خود کتاب شد. در کتاب حرف‌هایی درباره سرنوشت زده شده است. آیا قصد داشتید تعیین‌کننده سرنوشت را معرفی کنید؟ نه، اصلا. تمام تلاشم را کردم که داستان فقط حالت روایتی بگیرد. تمام تلاشم، تعریف کردن داستان زندگی یک انسان متفاوت بود، البته شخصیت اصلی تفاوت جسمانی داشت ولی خوب تفاوت‌های دیگری هم هست که به گونه‌ای می‌تواند آنها را هم شامل شود. کتاب نفرین سرخ نقل یک داستان است که شخصیت اصلی آن به دنبال راهی برای رسیدن به آرامش و پذیرفته شدن توسط مردم جامعه‌اش است. تعیین‌کننده سرنوشت در این داستان برای هر فرد بسته به باورهایش می‌تواند متفاوت باشد. ایده داستان را از كجا گرفتید؟ ایده این داستان را من در سن نوزده سالگی داشتم و از بیست سالگی شروع به پرداخت طرح آن کردم. از نظر من این سن کمی است و شاید نمادین حرف زدن در آن سن و سال چیز معمولی باشد و اینکه چرا شخصیت اصلی یک دختر است بیشتر به خاطر جنسیت خودم است. مسلما به خاطر مشابهت جنسیتی پرداخت و شخصیت‌سازی برایم راحت‌تر است و این در کتاب اول که نوشتن آن پر از استرس است یک نکته مثبت به حساب می‌آید. چرا استرس ؟ خب مسلما هر کار برای اولین بار دغدغه‌های خاص خودش را دارد. در فضای داستان از جنگل، کوه، صدای رودها و... صحبت کرده اید؟ بهتر نبود فضای ملموس‌تر و نزدیك‌تر به جامعه را انتخاب کنید؟ من فکر می‌کنم نکته قوت کار من همین فضا باشد.به اندازه کافی در زندگی روزمره با ماشین‌ها و صدای بوق هایشان، شلوغی و آلودگی سرو کار داریم. حداقل زمانی را که برای مطالعه می‌گذرانیم در فضای روح نواز طبیعت باشد. برای ما شمال نشینان جنگل لذت‌بخش‌ترین تفریحگاه است، خواستم این لذت را با ساکنان سایر شهرها قسمت کنم.

برچسب های محصول