هركول پوآرو در هنگام سیاحت در تركیه با تلگرافی به لندن احضار میشود. او به سختی در یكی از كوپههای واگن تختخوابدار قطار سریعالسیر شرق جایی پیدا میكند و به سمت لندن به راه میافتد. در قطار پوآرو همسفرانش را زیر نظر میگیرد و بلافاصله متوجه میشود كه افرادی كه در واگن او هستند، جمع ناهمگونی را تشكیل میدهند. در واقع از تمام طبقات اجتماعی نمایندهای در داخل این واگن وجود دارد، ولی كسی كه بیشتر از بقیه توجهش را جلب میكند ساموئل راچت، یك تاجر خیر آمریكایی است كه از چشمانش پیداست آنطور كه وانمود میكند، آدم خیرخواه و خوبی نیست. خود راچت هم به پوآرو نزدیك میشود و اظهار علاقه میكند كه او را به سمت محافظ خود استخدام كند. پوآرو پیشنهاد او را نمیپذیرد، صرفا به این دلیل كه از قیافه راچت خوشش نمیآید و ... "قتل در قطار سریعالسیر شرق" در بین آثار كریستی، به غیر از "قتل راجر آكروید" بیشترین تعداد خوانندهها را داشته است. جالب اینكه امروز اشتهار كتاب بیشتر به خاطر فیلمی است كه در 1974 به همین نام از روی آن ساخته شد.