راوی «سوگ مغان»، که به نظر می آید دچار ناراحتی شدید روانی شده است، به توصیه روانکاو به زادگاهش «بم» می رود تا شاید در آنجا به آرامش برسد. همزمان با سفر، تعدادی از نشانه های رمزی ترسناک شروع می شوند. درویشی بیابانگرد و مارگیر که در کوزه قدیمی خود دست بریده ای را حمل می کند و.. راوی داستان در سفر خود به مکانی ماقبل تاریخ می رسد و در آنجا با موجودی اهریمنی آشنا می شود. در «بم» راوی سوگ مغان با دوستان خود از ستمهای مکرر کسانی مثل اسکندر و آغا محمد خان و اربابان محلی صحبت می کند و هر بار در فاجعه های بزرگ، راوی، مغان را می بیند که با آدابی خاص و اندوهی فراوان سوگوار هستند.
بلقیس سلیمان: جد این کتاب و کتاب هایی از این دست، رمان «بوف کور» صادق هدایت است. نویسنده ای هست که از جهان اطرافش می نالد و می خواهد آنچه بر سرش گذشته را برای سایه اش تعریف کند. راوی سوگ مغان نیز مانند قهرمان بوف کور از پنجره خانه اش این پیرمرد را نگاه می کند. به قول فوئنتس، هیچ اثری یتیم نیست و با یک رمان پیش از خودش نسبت دارد.
دکتر امیرعلی نجومیان: این رمان پر از نمایش زشتی ها و افسردگی ها و جنون و وحشت است اما ناگهان در آخرین فصل از زیبایی ها می گوید و تلاش می کند از تلخی ها کم کند بگوید که زندگی زیبایی هایی هم دارد. این در پایان خواننده را دچار شوک می کند زیرا خواننده ای که تا اینجا با جوهره وحشت روبه رو شده است. به فضای تازه ای می رسد.