«باخه یعنی لاکپشت» مجموعهداستانی ست شامل یازده داستان اجتماعی و کمی زنانه، داستان آدمهایی که ممکن است چندان به چشم نیایند، ولی حرفهایی دارند...
برشی از کتاب:
گاهی شبها که دیروقت از فروشگاه کوروش به خانه برمیگردم و سوار آسانسور میشون دوست دارم که فکر کنم از میان بوهای مختلف چسبیده به درودیوار اتاقک آسانسور آن بوی تلخ اودکلن بوی اودکلن کچل دراز است. اگر «بو» میتواند تلخ یا خنک و یا شیرین باشد، رؤیا، تخیل و سودا هم میتوانند. سودای من تلخ است، تلخِ شیرین. مثل سهل ممتنع. هرچه که هست کوتاه هم هست..