بابا لنگدراز مشهورترین اثر جین وبستر، از همان آغاز با استقبال خوانندگان- به خصوص جوانان- روبهرو شد. بسیاری از وقایع تلخ و شیرین این رمان براساس تجربههای تجربههای نویسندهاش در دبیرستان شبانهروزی و دانشکده شکل گرفتهاند
جین وبستر از بستگان مارک توین بود. او داستاننویسی را در دوران دانشجویی آغاز کرد. در سال آخر دانشکده با دو دوست دانشجو، از بیشتر شهرهای اروپا دیدن کرد تا پایاننامهاش را با نام فقر در ایتالیا کامل کند. جین در چهل سالگی، پس از به دنیا آوردن دخترش، در اثر تب زایمان درگذشت.
رمان «بابا لنگ دراز» در زمانی نوشته شد که نه تنها کتابی بهشدت فیمنیستی به حساب میآمد، بلکه از نظر فرم نیز پیشتاز و نو محسوب میشد. بابا لنگ دراز حکایت دختری یتیم است و همین انتخاب شخصیت در زمانهای که نوشته شده، آن را شاخص کرده است. زیرا علاوه بر آنکه قهرمان داستان یک دختر است، انتخاب او از طبقه فرودست، نوعی تابوشکنی به حساب میآمده است. جین وبستر از طرفداران جنبش فیمنیست بود و ردپای این تفکر را میتوان در آثارش و بهویژه بابا لنگ دراز یافت. بابا لنگ دراز در زمانهای نوشته شده که قهرمانان کتابها همچنان از طبقهی مرفه انتخاب میشدند، زیرا قصهی زندگی این قشر اهمیت داشته و میتوانسته تخیل خوانندگان را با اتصال به رویاهای باشکوه طبقهی مرفه، تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین جودی ابوت بهعنوان دختری فقیر، تفاوتی بزرگ با قهرمانان همنسلش دارد.
جین وبستر چنان شجاعانه در این مسیر قدم برداشته که قهرمانش نه تنها فقیر است، بلکه جودی ابوتِ او، دختر بیخانواده پرورشگاهی است که حتی اسمش را از روی سنگ قبر برایش انتخاب کردهاند. دختری که چندان زیبا و دلربا نیست و با آداب و رفتارهای یک خانم متشخص در جامعهای که بهتازگی به مدرنیته گام نهاده، ناآشناست و علایق به ظاهر سبکسرانه، اما طبیعی و واقعی و بدون پردهپوشی دارد. جامعهای که همچنان درگیر القاب و عناوین و نژاد و شجرهنامچه خاندانهای بزرگ و معروف و مرفه است.